به یکی از ستونهای منو ریل زنجیر کنم و بست بشینم و گریه سر دهم!!!

مقدمه :

چند روز پیش پسرم برای پروژه کلاسی (دوره کارشناسی ارشد مهندسی صنایع ) در حال تهیه مطلبی در خصوص مقایسه سیستم حمل و نقل مونوریل با سایر سیستم ها بود که از من خواست که در بخش اثرات محیطی منو ریل در قم کمکش کنم که مطلبی آماده کردم ( که در ادامه می آید ) تا مورد استفاده قرار دهد .

اما امروز هم ( 27 آبان 1394) از ویژه نامه  همشهری با من تماس گرفتند تا در خصوص دو موضوع مصاحبه داشته باشم یکی خانه سبز دیگری هم مجددا منو ریل :

در خصوص منو ریل عنوان شد که استاندار جدید قم در نظر دارد ادامه طرح را متوقف و فقط تا میدان مطهری که ایستگاه آن زده شده است اجرایی کند و نظر من را در این خصوص خواستار شدند.

من گفتم؛ هر لحظه که جلوی ادامه این طرح گرفته شود به نفع بیت المال،کشور و شهر قم است و هر یک ریالی که برای اجرای این طرح هزینه شود فقط باعث عذاب وجدان و شرمندگی در مقابل آیندگان خواهد بود زیرا این طرح نه توجیه اقتصادی دارد و نه اجتماعی و شهری . به هیچ وجه قیمت بلیط و تعداد مسافران نمی تواند هزینه های این طرح را جبران کند و از طرفی به دلیل مشکل عبور از عرض رودخانه از روی پل هوایی برای بسیاری از مردم بخش شرقی این طرح خصوصا بانوان و افراد مسن برای دسترسی به ایستگاهها نارضایتی بسیاری در بر خواهد داشت. حتی ساکنین بخش غربی ( خیابان خاکفرج ) در محدوده مذکور نیز به دلیل اینکه ما بین بافت مسکونی و ایستگاهها یک خیابان عریض قرار دارد و برای استفاده از این سیستم مجبور به عبور از این خیابان و یا پلهای هوایی هستند که این مسئله خصوصا برای اقشار ذکر شده محدودیت و مشقت بسیاری فراهم خواهد کرد که این مشکل و محدودیتها استفاده از منوریل را برای ساکنین حاشیه طرح به حد اقل خواهد رساند و استفاده از این سیستم عمدتا محدود به مسافران مبداء مقصد می شود که آنها نیز با هزینه بسیار نازل تر می تواند با اتوبوس ، سواری و یا تاکسی این مسیر را طی کنند مضافا این گروه محدود به ایام و روزهای خاص می شوند.

در پایان گفتم این حرفها بارها و بارها تکرار شده است، از اولین مناظره تلویزیونی من که به زمان مطرح شدن این طرح بر می گردد تا به امروز، به صورتهای مختلف از جمله مصاحبه، مقاله، سایت و گفتار در مجامع و کلاسهای درس سعی کردم غیر قابل توجیه بودن این طرح را توضیح دهم اما تا کنون افاقه نکرده است تنها مانده که مثل زمان ناصر الدین شاه خودم را به  یکی از ستونهای منو ریل زنجیر کنم و بست بشینم و گریه سر دهم!!!